سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 16842
کل یادداشتها ها : 6
خبر مایه


  

نماز در شعر معاصر 

 در نمــازم خـم ابـروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد. (حافظ)
در روزگار معاصر، بن بست‌های جدیدی پیش روی انسان گشوده شده است؛ بن بست‌هایی که انتهای آن، دیوارهای سر به فلک کشیده‌ی بی‌هویّتی، تنهایی و پوچ‌گرایی است و در افق‌های آن، خورشیدهای یخ زده طلوع می‌کند!
تنها چیزی که انسان و به طور خاص، جوانان را از این بحران نجات می‌دهد، روی آوردن به خویشتنِ گمشده‌ی خویش است، معرفت و شناخت معبودی که عشق و محبّت او نه تنها انسان را از بن بست‌های عالم مُلک نجات می‌دهد، بلکه پر و بالی به او می‌دهد که اوج حریم ملکوت را در نوردد و پس از فنای در دوست، باقیِ به او شود.
نماز، برترین و زیباترین وسیله‌ای است که وقتی رنگ و بوی معرفت و عشق گرفت، انسان را از گناه بازی دارد، یاد خدا را در دل او جاری می‌کند، مدیریّت زمان را در دست او قرار می‌دهد، او را در برابر شبیخون های فرهنگی، عقیدتی و... نفوذ ناپذیر می‌کند و در نهایت او را به آرامش قلبی و کمال می‌رساند.
یکی از مهم ترین کوتاهی‌ها در جذب جوانان به نماز، عدم استفاده از زبان تأثیرگذار هنر است.
جوان امروز نیازمند تلنگری هنری است تا اورا به فطرت پاک خود بازگرداند؛ شوق اورا برانگیزاند تا در نماز، دست نیاز به سوی معشوقی دراز کند که پایا و مانا است، نه آنچه در بمباران‌های فرهنگی- سیاسی از سوی کشورهای غربی، به عنوان ارزش و هدف زندگی به او عرضه می‌شود.          
بسیاری از این تلنگرها و جلوه‌های شوق بر انگیز نماز، در آیینه ی ادبیات غنی فارسی موج می‌زند. شاعران، عارفان و اندیشمندان بزرگی چون: حافظ، مولوی، عطّار، شیخ بهایی، سعدی، سهراب سپهری و...، هر یک فراخور حال خویش، پس از رسیدن به معرفت الهی، تصویرهای شیرینی از نماز، به زبان شعر نقّاشی کرده اند. این تصویر‌ها که بیشتر آن بر گرفته از آیات قرآن کریم و احادیث امامان بزرگوار ما است، می‌تواند برانگیزاننده‌ی شوق وصال در دل‌های مشتاق و پریشان انسان‌ها، بخصوص جوانان باشد.

صدای پای آب

من مسلمانم/قبله ام یک گل سرخ/من وضو با تپش پنجره ها می گیرم/در نمازم جریان دارد ماه،جریان دارد طیف سنگ از پشت نمازم پیداست/همه ذرات نمازم متبلور شده است/من نمازم را وقتی می خوانم/که اذانش را باد ،گفته باشد سر گلدسته ی سرو

من نمازم را،پی«تکبیره الاحرام»علف می خوانم/پی «قدقامت»موج

از دیدگاه سپهری همه ی پدیده های عالم  در حال تسبیح خداوند هستند،به مصداق آیه ی شریفه ی :یسبح ما فی سموات و ما فی الارض(سهراب سپری-71)

قبله ی عشق

بهار شد  در میخانه باز باید کرد/به سوی قبله عاشق نماز باید کرد

نسیم قدس به عشاق باغ مژده دهد/که دل ز هر دو جهان بی نیاز باید کرد(امام خمینی -نافله ی باغ)

قلب را فرصت حضور دهید

دیده از خواب ناز  باز کنید/رو به درگاه کار ساز کنید

قلب را فرصت حضور دهید /اشک را وقف سو زو ساز کنید

با همان قطره ها وضو گیرید /با همان شستشو نماز کنید

جنگل،نماز سبز جماعت/وقتی نسیم اذان گفت/گل های نوشکفته ی نیلوفر/ان  را به باغ رساندند/آنکه تمام درختان /با دست های ریشه/وضو را /از آب جوی گرفتند/تا با امام خویش/بهاران /قامت به نور ببندند(جواد محقق-نافله ی باغ)

بامدادان که موذن  به صلا برخیزد /وای از آن دم که چه زیبا چه مصفاست نماز

روح بشکفته نیازی به طبیبان نبرد/که شفا بخش ترین نسخه ی دل هاست نماز

گنهکاری در محراب

کردگارا/گفتگوی با تو عطر آگین کند موج نفس ها را/آن چه خرم می کند گلزار دل  را،گفتگو با تست/نیمه شب  ها دوست می دارم به درگاهت نیایش

 مهدی اخوان ثالث:  نماز:
   باغ بود و درّه - چشم انداز پرمهتاب / ذاتها با سایه‌های خود هم اندازه / خیره در آفاق و اسرار عزیز شب، چشم من - بیدار و چشم عالمی‌در خواب / نه صدایی جز صدای رازهای شب، /  آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها / پاسداران حریم خفتگان باغ، / و صدای حیرت بیدار من (من مست بودم، مست) / خاستم از جا / سوی جو رفتم، چه می‌آمد / آب / یا چه می‌رفت،‌هم زآن سان که حافظ گفت، عمر تو. / با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم. / مست بودم، مست سرنشناس، ‌پانشناس، امّا لحظة پاک و عزیزی بود. / برگکی کندم / از نهال گردوی نزدیک؛‌ / و نگاهم رفته تا بس دور / شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده. / قبله، گو هر سو که خواهی باش. / با تو دارد گفت و گو شوریده‌ی مستی / -مستم و دانم که هستم من- / ای همه هستی زتو، آیا تو هم هستی؟           زاگون، مرداد                                                                                                                        
اخوان، ‌خود درباره این شعر می‌گوید: « درمورد قطعه‌ی نماز همین قدر می‌دانم که چند روزی در ییلاق زاگون می‌گذراندم و خلوت و آسایشی داشتم، و مخصوصاً شبها در صمیم طبیعت محض (کوه و دره و باغ و چشم اندازهای زیبای ییلاق زاگون) انگار خود را با زمین و طبیعت و روح کاینات نزدیک تر حس می‌کردم، و در لحظه‌ای از لحظات خلوت محض و خالص و... تنهایی، آن قطعه به خاطرم خطور کرد و نوشتم.
یکی از نویسندگان، تأملی زیبا در شعر نماز از مهدی اخوان ثالث دارند، ایشان می‌نویسند: اخوان هرگز داعیه‌ی شریعت مداری و شریعت پناهی نداشته است. اما درد دین و دغدغه‌ی دینی داشته است. آن هم نه در آستانه‌ی پیری و شکستگی که تصوّر شود از فشارهای روحی یا احساس   بی اعتباری عمر و نزدیک شدن سایه‌ی همزاد آدمیزاد ( مرگ) رو به خدا آورده باشد. (نبض شعر)
این شعر حدیث نفسی است عارفانه- عاشقانه- مستانه:
شاعر خواب زده، مهتاب زده...، افتان و خیزان در این حال وجد و جذبه « با گروهی شرم و بی‌خویشی وضو می‌کند ». برگی از نهال گردوی نزدیک می‌کند، به جای مهر نماز، « شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده » این وجد و بی خویشی و رازبینی ( Vision
     
   ) ادامه می‌یابد. « قبله گو   هر سو که خواهی باش ». این یکی از اوجهای این شعر است. در کتب فقهی بحث بسیاری در باب « تعیین قبله‌ی  حیران » یعنی قبله برای کسی که جهات را گم کرده است،‌ به میان آورده اند. بعضی از آنان وسواس یا احتیاط را به جایی رسانده اند که توصیه می‌کنند در چنین شرایطی، نمازگزار باید به چهارسو، و چهار بار نماز بخواند. بعضی که جسورتر یا عارف تر بوده اند، گفته اند به مدلول آیه شریفه« اینما تولوا فثمّ وجه الله » (به هر سوی که روی آرید با وجه الله رو به رو هستید) کافی است فقط یک بار و به یک سو نماز بگزارد.
شاعر دراین احوال چندان سرخوش و سرشار از تمنّای نیایش است که از ذی القبله، به قبله نمی‌پردازد.
اوج این شعر، سه مصراع آخر است:
با تو دارد گفت و گو شوریده‌ی مستی /  مستم و دانم که هستم من /  ای همه هستی زتو آیا تو هم هستی؟
شطح مصراع آخربسیار عمیق و تکان دهنده است. اگر شاعر به وجود مبدأی که همه‌ی هستی از اوست اذعان نداشت، این چنین مجذوبانه و حلّاجانه به نماز نمی‌ایستاد. سؤال و حیرت و حسرت او این است که «ای همه هستی زتو» چرا هستی ما که سرشته با نیستی است، و از نیستی سربرآورده و به نیستی هم سر فرود می‌آورد، ‌هستی نماست  و هستی تو، نیستی نماست؟ (نبض شعر با تلخیص)
4- نمازِهمراه با معرفت و عشق(عالی ترین وسیله‌ی تقرّب و راه نجات بشریّت و جوانان):
همان گونه که در شعرهای بالا می‌بینیم، چه شاعران عارف و چه آن‌هایی که دستی از دور بر آتش عر فـان داشتـه اند، نماز همرا ه با معرفت و عشق را بر نمازی که از سـر رفـع تکلیـف یا تــرس یا  بــرای رسیـدن به نعمـت‌های دنیـوی باشد ترجیـح داده اند. البتّه آشکار است که  سر چشمه این نوع نگرش به نماز و عبادت، قرآن کریم و سخنان بزرگان دینی است.
امام علی (ع) در این مورد فرموده‌ی زیبایی دارند:
«انّ قوماً عبدوا الله رغبة فتلک عباده التّجار، و انّ قوماً عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید و انّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عباده الاحرار»  (نهج البلاغه)
گروهی خداوند را برای رسیدن به پاداش و بهشت عبادت می‌کنند، این عبادت تاجران است؛ گروهی خداوند را از روی ترس عبادت می‌کنند، این عبادت بردگان است و گروهی خداوند را برای سپاس عبادت می‌کنند، این عبادت آزادگان است.
به قول سعدی:
خــلاف طـریقـت بــود کــه اولیــا             تمنّــا کنــند از خـــدا جـز خـدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست           تو در بند خویشی نه در بند دوست.
عصـاره‌ی بنـدگی، نمـاز حقیـقی و اوج عـرفان و عشق به خداوند را می‌توان در این حدیث زلال از امام علی(ع) نوشید:
الهی ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتک، بل وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک! (بحار الانوار) پروردگارا، من تو را به خاطر ترس از آتش جهنّم عبادت نمی‌کنم و طمعی هم به بهشتت ندارم، بلکه چون تو را شایسته‌ی عبادت یافتم، می‌پرستمت!
اینجا است که حقیقتِ « فزت و ربّ الکعبه» آشکار می‌شود و چه مژده‌ی زیبایی است این حدیث قدسی، برای آنان که حقیقتِ نماز و عبادت را در طلب، معرفت، دوستی، عشق و شهادت یافته اند:
«من طلبنی، وجدنی و من وجدنی، عرفنی و من عرفنی، احبّنی و من احبّنی، عشقنی و من عشقنی، عشقته و من عشقته، قتلته و من قتلته، فعلی دیته و من علی دیته، فانا دیته»
آن کس که مرا طلب کند، می‌یابد، آن کس که مرا یافت، می‌شناسد،آن کس که مرا شناخت، دوستم می‌دارد، آن کس که مرا دوست  داشت، به من عشق می‌ورزد، آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم، می‌کشم، آن کس را که من بکشم، خون بهایش بر من واجب است، آن کس که خون بهایش بر من واجب است، من خون بهایش هستم.
آن کس که تورا شناخت، جان را چه کند؟      فــرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانـــه کنـی هـر دو جهـانش بخشی         دیـوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند؟

  فهرست منابع و مآخذ

  1-  قرآن کریم، مترجم: مهدی الهی قمشه‌ای، مؤسسه‌ی چاپ و نشر الهادی.
2- آب آتش فروز، گزیده‌ی حدیقه الحقیقه، سنایی غزنوی،گزینش و گزارش: دکتر رضا اشرف زاده،انتشارات جامی‌1374
3- از این اوستا، مهدی اخوان ثالث، نشر زمستان، مرداد 1387
4- تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ناشر: مروارید، چاپ اول،1371
5- دیوان غزلیات حافظ، به‌کوشش دکتر خلیل خطیب‌رهبر، انتشارات صفی‌علی‌شاه، 1374
6- ذهن و زبان حافظ، بهاءالدّین خرّمشاهی، نشر ناهید، 1384
7- صدای حیرت بیدار (گفت و گوهای مهدی اخوان ثالث)، مرتضی کاخی (گردآورنده)، انتشارات زمستان، چاپ اول،‌ تهران، 1371

 


 

 

 


      نماز در...




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ